logo
امروز : شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳ ساعت ۱۴:۲۶
[ شناسه خبر : ۱۶۵۳۹ ] [ مدت زمان تقریبی برای مطالعه : 11 دقیقه ]

نخستین نمایشنامه نویس ایرانی به زبان پارسی که بود

نخستین-نمایشنامه-نویس-ایرانی-به-زبان-پارسی-که-بود
با توجه به ماهیت استبدادی حکومت قاجار، بی قانونی و زورگویی حاکم و محتوای نمایشنامه های میرزاآقا و برداشتن پرده از رشوه خواری های شاه و دربار و حکام باید میرزاآقا تبریزی را شجاع ترین نمایشنامه نویس در طول تاریخ جدید ایرن دانست.

به گزارش موج رسا; 

در تاریخ تئاتر ایران نمایشنامه نویسان بزرگ و معروفی از گذشته تاکنون وجود داشتند که آثارشان تاکنون نیز به کرات اجرا می شود اما میرزاآقا تبریزی شخصی است که به عنوان نخستین نمایشنامه نویس ایرانی به زبان پارسی معروف شده است.

انتشار گزیده ای از کارهای انستیتوی زبان و ادبیات آکادمی آذربایجان شوروری به سال 1334 زیر عنوان درباره نویسنده اصلی نمایشنماه های منسوب به میرزا ملکم خان، به وسیله محمدزاده ، دانشجوی ایرانی در باکو ، و استادیار فعلی دانشگاه تبریز، به مثابه انفجار بمبی در جهان ادب و هنر ایران، آذربایجان شمالی و ارمنستان بود. بمبی که انفجارش مقالات تحلیلی بسیاری را در باکو، ایروان و تهران در پی داشت.

تا آن تاریخ نخستین نمایشنامه های فارسی را به میرزا ملکم خان منسوب می کردند و حال آنکه نویسنده اصلی آنها میرزاآقا بود. راز این معما در هراس به جای نویسنده آن، از حکومت استبدادی دیرپای و درباریانی بوده که چهره بیدادگر و غارتگر بیشترشان برای نخستین بار به گونه واقعی در آثار میرزاآقا ترسیم شده بود. او نه تنها نام خود را در نمایشنامه ها نمی نوشت و امضایی نمی کرد، بلکه هنگام اهدا و ارسال آنها به اشخاص پوشیده ماندن نام خود را خواستار می شد.

مصطفی اسکویی در کتاب خود می نویسنده که به سال 1334 بنابر تقاضای شخصی به قصد مطالعه تئاتر درام آذربایجان و به منظور بردن نمایشنامه شب بحرانی اثر لوتوسکی به روی صحنه، به عنوان پایان نامه تحصیلی باکو رفته و بار دوم هنگام دعوت نامه شرکت در مراسم یکصد و هفتاد و پنجمین سال جشن آخوندزاده به مسکو رفته که در آرشیو آخوندزاده و با رویت اصل خطوط مکاتبات میرزاآقا با وی، کتابی با جلد چرمی مشکی در 232 صفحه و اندازه های 20 در 26سانتیمتر دیده بود. میرزاآقا در این کتاب یکصد سال سکوت و گمنانی نامه خود برای آخوندزاده را برای عاشقی بازگو می کند که به گونه خودش آماده ایثار جان است: 

«فدایت شوم. اگرچه ظاهرا کسب فیض خدمت مسرت آیت را نکرده ام، ولی اغلب اوقات از محامد اوصاف محاسن اخلاق آن سرور معظم که در السنه و افواه جاریست شنیده باطنا کمال اخلاص ارادت داشته و دارم. خاصه از وقتی که از ملاحظه کتاب ترکی تصنیف آن سرور محظوظ و از نوشتجات نزهت آیت سایره نیز مندرجا مشعوف بوده از نکات شیرین و عبارات دلنشین آن ها که موجب انواع عبرت و تربیت است بصیرت حاصل کرده ام.

 

پس از نامه کتاب شامل چهار نمایشنامه زیر عنوان چهار حکایت به ترتیب زیر است: حکایت اول: سرگذشت اشرف خان. . حکایت دوم: سرگذشت شاه قلی میرزا در کرمان شاهان. حکایت سوم: طریقه حکومت زمان خان در بروجرد و حکایت چهارم: قصه عشق آقاهاشم خلخالی و سرگذشت آن ایام.

هر یک از نمایشنامه ها حاوی چهار مجلس است. انگیزه و غرض نویسنده از تحریر، اجرا و چاپ آن در خارج از کشور و در وهله نخست قفقاز و ترکیه بوده است. تمهید میرزاآقا برای حفظ حق خود به عنوان مولف چنین بوده که نمایشنامه ها را به خطی واحد در چند نسخه تهیه و آنها را مخفیانه به افراد قابل اعتمادی با حذف نام خود، سهل است، با سفارش و تأکید بر این جمله:

«...التماس دیگر اینکه چند وقتی این کتاب را از بعضی از نظرها پوشیده بماند تا وقت اشتهار آن برسد.» سپرده است.

مقایسه دو نسخه در کتابخانه فردریک روزن وزیر امور خارجه و مستشرق آلمانی در سه حکایت، بی ذکر نام نویسنده و نسخه موجود در آرشیو آخوندزاده در چهار حکایت، می تواند گویای این حدس باشد که نویسنده نسخ دیگری به تعداد مختلف به اشخاص دیگر نیز داده است، که ما هنوز از آنها بی اطلاع هستیم.

با توجه به ماهیت استبدادی حکومت قاجار، بی قانونی و زورگویی حاکم و محتوای نمایشنامه های میرزاآقا و برداشتن پرده از رشوه خواری های شاه و دربار و حکام باید میرزا را شجاع ترین نمایشنامه نویس در طول تاریخ جدید ایرن دانست.

ضعف های فنی نمایشی نمایشنامه های میرزاآقا ناشی از شناخت محدود او از تئاتر جدید بوه است و در این زمینه هیچ یک از کاستی های فنی مورد ایراد آخوندزاده، مگر نحوه شناخت و برخورد میرزا با شاه و حکومتیان بی جا نیست. آخوندزاده که با فضای حکومت قاجار از راه نوشته ها و تعریف ها آشنا بوده و سانسور را نیک می شناخته و با آثارش تازیانه های اخلاقی بر پیکر سیاستمداران می نواخته است، از میرزا آقا می خواهد که با تعویض زمان نمایشنامه و گنجاندن دستورالعمل هایی که اشاره به شاه وقت نباشد، دید سیاسی شاه را نرم کند، تا راه اجرا و چاپ آثار را هموار سازد.

 

آخوندزاده در مقام منتقد ، و باید گفت نخستین منتقد ایرانی، بدین بیان: پاره تصورات آن را برای شما (میرزاآقا) نشان بدهم که بعد ازاین با بصیرت بوده باشید تا به تصنیف شما درین فن از هیچکس جای ایراد نشود و تصنیف شما مقبول خاص و عام شود. راه پذیرش عام اثار را به میرزاآقا می نماید. خوشبختانه تفاوت و خط فاصل عملکرد اخلاقی آثار آخوندزاده با عملکرد اجتماعی و سیاسی اثار میرزاآقا شناسانده شده است: 

«زیباشناسی میرزاآقا در تئاتر از واقع بینی در طرح مضامین از طریق گفتن و نشان دادن عیوب مردم و نتایج اعمال ایشان سرچشمه می گیرد و نتایج آرمان جویانه ای از طریق تاثیر بر خواننده یا بیننده، بر آن مترتب می شود که به قول میرزاآقا موجب بینایی و ازدیاد تربیت و عبرت ملت است و عربت و تربیت ملت سبب ترقی و آبادی مملکت و این هر دو باعثانتظام و قدرت دولت است بنابراین اصلاح طلبی در آثار او بعدی سیاسی پیدا کرده است. مقوله ای که میرزافتحلی آخوندزاده در تئاتر آن را عنوان نکرد.»

در کتاب پیش چشم من پس از اتمام حکایت آقاهاشم نامه ای در پنج صفحه به خطی مشابه حکایات زیر عنوان در نتیجه نگارش کتاب گوید، وجود دارد که می تواند به استناد دلایل و شواهد مورد نظر مایل بکتاش طرح نمایش بعدی یعنی «شرح بدبختی»باشد. البته هر یک از نسخ این نمایشنامه در جایی و زمانی منسوب به شخصی شده است که آخرین آنها نظریه جمشید ملک پور است:

بعضی از آثار گمنام دوره قاجار به سبب پاره ای تحقیقات شناخته شده و بعضی هم هنوز در هاله ای از ابهام قرار دارند. از آن جمله است متن مورد بحث ما، شرحی از بدبختی که نویسنده اش همچنان گمنام باقی مانده و سعی در شناخت وی داریم..بنابراین می توان چینن نتیجه گرفت از آنجا که محمدحسن خان اعتمادالسلطنه همیشه در مجالس شاه حضور داشته و به عنوان کاتب وی وقایع دربار را ثبت می کرده، نمایش بقال بازی رادر حضور همایون دیده و آن را ثبت کرده است و از آنجا که کدورتی مابین او و صدراعظم دلاک زاده نیز وجود داشته، یا خود شخصا به تحریر شرحی از بدبختی پرداخته و یا دستور تحریر آن را به یکی از دانشوران درالطباعه داده است.

آرین پور در کتاب از صبا تا نیما احتمال تعلق شرحی از بدبختی...به محمدحسن خان اعتمادالسلطنه رامی داد.اما باز هم تأکید میکنیم که هنوز مدرک روشن و قطعی در این باره نداریم.

حال که هیچ یک از تحلیل گران دللی قطعی برای اثبات نظر خویش ندارند، با توجه به سوابق امر و اثبات تعلق پنج نمایشنامه ای که تا چند سال پیش به همین وضع دچار بودند و امروز در تعلق آن ها به میرزاآقا جای شکی باقی نمانده، می توان این نمایشنامه را نیز تا هنگامی که خلافش ثابت شود، از آن میرزاآقا دانست.

پس اثار نمایشی میرزااقا جمعاعبارت است از: چهار نمایشنامه در آرشیو آخوندزاده، به اضافه طرح اولیه نمایشنامه شرحی از بدبختی که نمایشنامه کامل آن در انستیتو آثار خطی فرهنگستان علوم جمهوری سوسیالیستی گرجستان منسوب به یکی از دانشوران و نسخه دیگرش در کتابخانه ملی تبریز موجود است.

با افزودن حکایت حاجی احمد مشهور به حاجی مرشد کیمیاگر در جوف رساله اخلاقیه تالیف آقاابن محمدمهدی تبریزی، موجود در مجموعه نسخ خطی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران باید گفت که تعلق این شش فقره نمایشنامه به میرزااقا تبریزی نخستین نمایشنامه نویس فارسی محرز شده است. 

و اما در مقام شناسایی این نمایشنامه نویس سترگ و هم زمانی زندگی او با خیزش ملت ایران برای واژگونی کاخ ظلم و پایه ریزی حکومت قانون، باید گفت که وی یکی از روشنفکران و فعالان بزرگ انقلابی روز بوده که بی گمان نتوانسته است در حرکات و اعمال انقلابی مشارکت نجسته باشد و این سخنی است که اسناد آن دیر یا زود به دست خواهد آمد.. او در بیان شناختن بنده راقم در آخرین صفحه مقدمه نمایشنامه ها، خود را به آخوندزاده چنین معرفی کرده است:

«این بنده نامم میرزاآقاست و از اهل تبریز هستم. از طفولیت به آموختن زبان فرانسه و روسیه شوق کردم و زبان فرانسه را که در نوشتن و ترجمه و تکلم رفع احتیاج بشود تحصیل کرده ام و از زبان روسی نیز قدری بهره بردم. 

بعد از خدمات چندین ساله در معلم خانه پادشاهی و ماموریت در بغداد و اسلامبول و تصاحب چهار قطعه نشان از در جه اول و دوم وسوم معلمخانه و نشان مجیدیه قریب به هفت سال است که به اذن اولیای دولت فخیمه فرانسه مقیم طهران منشی اول هستم...»

مضامین همه نمایشنامه های او پرده دری و افشای رشوه خواری شاه، درباریان و حکام در سراسر ایران است. در نخستین نمایشنامه «سرگذشت اشرف خان» اشرف خان حاکم عربستان، برای ابقا حکومت خود به پایتخت می آید ولی شاه و صدراعظم و درباریان و قراولان و یساولان و قاپونچی ها آنقدر او را می چاپند که دیگر مفلس و بی پول می شود و در حال فرار میگوید:

«هر چه باقی به پای من می نویسید می دهم سرم را بر می دارم از این جا می روم..الله چه ولایتی چه ولایتی»

در نمایشنامه دوم «سرگذشت شاه قلی میرزا در کرمان شاهان» شاهقلی میرزا در راه سفر به کربلا برای گرفتن حقوق حقه خود در کرمانشاه توقف می کند، لیکن بر اثر دسیسه چینی های حاکم شهر، ناگزیر می شود که شبانه با چادر و چاقچور زنانه از شهر فرار کند.

در سومین نمایشنامه «طریقه حکومت زمان خان در بروجرد» حاکم بروجرد برای غارت هر چه بیشتر مردم، هنگام ورود به شهر و آغاز به کار، به عنوان یک حاکم عادل و با شرف سخت مانع فساد، دزدی، رشوه خواری و همچنین شراب فروشی می شود. لیکن به تدریج بااخاذی و رشوه های کلان آنان را در کار خود آزاد می گذارد.

در چهارمین نمایشنامه «قصه عشق آقا هاشم خلخالی و سرگذشت آن ایام» قوانین و مقررات غلط حاکم بر روابط اجتماعی و ازدواج های نامناسب مورد انتقاد قرار گرفته است. این نمایشنامه می آموزد که سرمایه برتر فرزانگی، سواد و وقار است نه ثروت.

در پنجمین نمایشنامه «حاجی مرشد کیمیاگر» این حکایت به شیوه محاوره و بر سبک متداول زمان علیه شعبده بازی های کیمیاگران و جهل و نادانی مردم طماع نگاشته شده است.و بالاخره ششمین نمایشنامه «شرحی از بدبختی مردم ایران و مجملی از سختی و زبونی خلق این مملکت ویران به جهت عبرت و اطلاع مطالعه کنندگام» در لباس قصه و طرز تئاتر فرنگیان، نمایشنامه کمدی اخلاقی، سیاسی و اجتماعی است که با احساسی میهن پرستانه همه چپاول گران را از صدر تا ذیل، به زیر تازیانه تنتقاد می کشد و اعمال خودپسندانه و یغماگرانه دولتمردان و تاجران بی انصاف از خدا بی خبر را محکوم می کند./فارس

انتهای خبر/

فرم ارسال نظر